جنبش  وبلاگی حمایت از طلبه سیرجانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چادر تو منطقه آزاد نیست . . .

دلت خوش است تو هم ای طلبه سیرجانی ها. همه دارند چادر از سر بر می دارند، تو نشسته ای در چادر؟
چادر محل زندگی کودک آواره فلسطینی است. تو را حکما بی عدالتی آواره کرده. تو هم می رفتی زمین می خوردی خب. زمین خواری روزه را باطل نمی کند. بگذار من هم به تو طعنه بزنم؛
بنز به تو نرسیده یا بی ام و؟
ای بابا!
تو الان برای خودت طلبه معروفی شده ای. برو صیغه محرمیت بخوان برای سارا و ندار. برو پای منبر. من خودم می شوم راننده ات. تو چرا نمی خواهی یک روحانی باکلاس باشی؟ سیرجان اصلا کجاست، تا وقتی رفسنجان هست؟ تو غصه بخور، پسته خوردنش با آقازاده ها. تو عرضه نداشتی که با امام عکس بگیری، تو عرضه نداشتی در هواپیما، در پلکان ششم دست امام را بگیری، تقصیر قوه قضاییه چیست؟ تو دیر به دنیا آمدی، همه کاخها پر شد، آقازاده ها مقصرند؟ تو داری اکسیژن می خوری، هوا می خوری، باد می خوری، غصه می خوری، چیزی نیست، زمین خواری عده ای اما گناه است!
چادر تو دمار از روزگار تراکم درآورده. می خواهی من هم برایت حرف دربیاورم؟ تو نمازت در این چادر باطل است؛ مکان غصبی است. تو چشم دیدن پیشرفت آقازاده ها را نداری. تو دلت خوش است. حجره و حوزه را ول کرده ای و داری یک تنه بار نواب را به دوش می کشی. اگر مردی تونل توحید را تو افتتاح می کردی. تنگه احد همین چادر توست. ول کن این تنگه را. تو بمیری بنیاد شهید حتی تو را منافق هم حساب نمی کند و هیچ مسئولی زیر تابوتت را نمی گیرد. ول کن این تنگه را. غنیمت را بچسب. بعد هم خودت یک پا ملایی. ? تا کلاه شرعی برایش بدوز و خلاص. وسواس خوب نیست. تو وسواسی هستی و می خواهی شمع بیت المال را با وسواس خاموش کنی. چه کسی به تو این ماموریت را داده است؟
گور بابای عدالت. سرت درد می کندها. پس فردا خود تو را می کنند مصداق ظلم به سران فتنه، که چرا مثلا در چادرت از گل نازکتر گفتی به فلان زالوصفت. تو متهمی. پس فردا همین عدالت را چماق می کنند بر سرت. به اسم مالک اشتر علی، ملک و املاک خود، شترهای خود را می کوبانند بر سرت. تو داری تند می روی. این خبرها هم نیست. همه جا امن و امان است و تو داری شورش را در می آوری. آخر چادر هم شد جای زندگی؟
خودت را آواره کوه و بیابان کرده ای که چه؟ امنیت ملی ما را جان سران فتنه تعیین می کند. تو باید با عباس بمیری و حاج کاظم باز هم باید بنشیند روی زمین و برای “ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی”، قصه حسین کرد بخواند. من به جای تو بودم به جای غصه، پسته می خوردم و برای نسل آینده در زیرزمین متروی تهران کار فرهنگی انجام می دادم. دغدغه عدالت داری؟ بنده خدا، برایت حرف در می آورند که عشق شهرتی. دلت را می شکنند. خون می کنند به دلت. پشت سرت حرف در می آورند. بیا بیرون از چادر و دختران مانتویی را جذب اسلام کن. بگو که اسلام دین گل و بلبل است.

 مخ عدالت الان دارد سوت می کشد و هیچ قطاری به مقصد دوکوهه سوت نمی کشد.
تو اگر می خواهی مثل رزمنده ها با نان خشک افطار کنی، آقازاده ها هم حق دارند همه ما را خرمقدس خطاب کنند. ناراحت نشوی ها. این حرفها را دارند پشت سر تو می زنند. بیا بیرون از چادر و در مصاحبه زنده با فرزاد جمشیدی از فواید سبک خوردن سحری برایمان بگو. حافظ بخوان. کلیله و دمنه که زمین خوار نبودند. برای ما از نصرالله منشی بگو و از عبدالله ابن مقفع که آخر سر هم نفهمدیم کدام شان مترجم بود، کدامشان مولف! بیا بیرون از چادر و مجنون کوی لیلی باش.
عدالت هم خدا بزرگ است و چادر تو از خانه خدا هم ساده تر. پس فردا برایت حرف در می آورند که تو می خواهی ادعای خدایی کنی. تو هم می توانی عمار علی باشی و در عین حال سایت بالاترین تحویلت بگیرد. به وقتش شمر باش، به وقتش بسیجی، به وقتش ابوموسی و به وقتش در تنب کوچک خم شو تا کمر جلوی آقازاده بزرگ. چادر تو منطقه آزاد تجاری نیست.
یکی دیگر از صحن های “سیدالکریم” است و این امنیت سرمایه داری را به خطر می اندازد. تو باید کیش شوی وقتی در کیش، بچه فیل هم به تو رخ نشان می دهد. بیا بیرون از چادر و برای دخترکان دم بخت استخاره بگیر.
بیا بیرون از چادر و ول کن این بساط را.
تو چهره شهر را خراب کرده ای.
چادر تو زیر خط فقر است.
...............................
لینک مرتبط: درج شده از وب قطعه 26



کلمات کلیدی : قطعه26، طلبه سیرجانی، حسین قدیانی

غیرت ما اجازه میدهد تنهایش گذاریم؟

باید بحث عدالتخواهی و مبارزه با فساد اقتصادی یک گفتمان عمومی در مردم شود و همه مردم و توده ها به میدان بیایند...
شما فرض کنید اگر هر کسی در هر شهری اگر یک فسادی را دید نسبت به آن سکوت نکند و از طریق قانونی و نه بیش از آن، به آن اعتراض کند. خوب طبیعتا وضع خیلی بهتر از این می شود تا اینکه ما همه چیز را فقط از مسئولین انتظار داشته باشیم.
چرا این همه حزب اللهی داریم اما همه ما پای این مسایل نمی ایستیم؟  (گوشه ای سخنان طلبه سیرجانی)

"والمؤمنون‏ و المؤمنات‏ بعضهم‏ اولیاء بعض‏ یامرون‏ بالمعروف‏ و ینهون‏ عن‏ المنکر"

بعد از مناظره آقای دکتر احمدی نژاد و موسوی، به سمت حرم مطهر حضرت امام روح الله (رض) رهسپار شدم، که به دلیل کاری که برایم پیش آمد مجبور شدم حدود ساعت 2 بامداد به سمت منزل حرکت کنم. وقتی به میدان ولیعصر رسیدم، ناگهان دیدم راهپیمایی خیابانی صورت گرفته و طرفدار دو کاندید شعار سر میدادند. نود درصد شعارهایی که طرفداران آقای دکتر احمدی نژاد سر میدادند، در رابطه با مفاسد اقتصادی بوده و شعاری که بیشتر به چشم میخورد ، "دزدگیر 88" بود. همه از این که  آقای دکتر احمدی نژاد از آقای هاشمی اسم برده بود، بسیار بسیار خوشحال بودند. همه فکر میکردند بعد از اینکه آقای دکتر احمدی نژاد به دومین دوره ریاست جمهوری اش منتصب شود، شاهد محاکمه فرزندان آقای هاشمی خواهند بود. اما انصافا بعد از انتخابات چند نفر پای کار بودند که آقای دکتر احمدی نژاد این موضوع را پیگیری کند؟ نه اینکه پیگیری نکرد، ولی خب مردم دیگر مثل آن شب که جو گیر شده بودند، حمایت نکردند. اگر مثل همان شب همه شعار دزدگیر88 را ادامه میدادند، الان وضعیت بهتر بود.
اکنون یک دزدگیر مدرن تر پیدا شده، معروف به "طلبه سیرجانی". یک آقایی روحانی، با چهره ای دلنشین و نورانی. هیچ کسی  زمین او را تصاحب نکرده، بلکه زمین همشهریانش را تصاحب کردند، اما از آنجایی که غیرت حیدری در خون ایشان جاری بود، نتوانست بی تفاوت بنشیند و تماشا کند بلکه مبارزه خود را علیه ظلم و ظالم و آغاز کرد. هرکاری کردند مانع حرکت او بشوند، نتوانستند. با زور فایده نکرد، با تطمیع فایده نکرد، با به زندان انداختن فایده نکرد. به عبارتی، خلوص نیتش برای همگان ثابت شد و مهمتر از همه اینکه حضرت آقا پیغامی با عنوان «شکرالله مساعیک» برای ایشان فرستادند.

ایشان وقتی از قم به سمت تهران راه پیمایی خود را آغاز کردند، چند نفر از جوانان با غیرت، من جمله وحید اشتری عزیز،  وی را همراهی کردند. مراسم استقبال ایشان در مرقد حضرت امام روح الله (رض) برگزار شد، که جمعیتی حدود 100 نفر از برادران دانشجو و متعهد در این مراسم حضور یافتند و انصافا مراسم خوبی برگزار گردید. بعد از مراسم چندین سایت خبری و وبلاگ، خبرهای مراسم را پوشش دادند و والسلام. طلبه ی سیرجانی بعدش چه شد؟ الله اعلم. دقیقا مثل بعد از مناظره آقای دکتر احمدی نژاد با موسوی که عده ای کثیری طرفداری خود را اعلام کردند ولی در عمل کاری نکردند! آن جمعیت یک صد نفری کجا رفتند! چرا پای کار نماندند؟ باز هم الله اعلم.

طلبه سیرجانی و همسرش حدود 75روز است که در حرم تحصن کرده و شب و روز را در آنجا سپری میکنند درصورتی که من و تو به راحتی در منازلمان سریال فاصله ها را نگاه مکنیم . پس چه شد آن غیرت حیدری؟ پس کجایند آنهایی که ادعای حزب اللهی بودنشان گوش آدم را کر میکند؟ این همه هیئت، این همه پایگاه بسیج، این همه بچه حزب اللهی، چرا کسی به فکر این امر نیست؟ پنج شنبه که میشود، بیشتر از 1000 نفر به مقبرة الشهدا میروند - که خیلی خیلی هم خوب و عالی است - ، اما کاری که را که شهدا اگر زنده بودند انجام میدادند، انجام نمیدهند. مگر حضرت آقا نفرمودند که عدالتخواهی باید به یک مطالبه عمومی تبدیل شود؟ پس چرا همه ساکت نشسته ایم و دست روی دست گذاشته ایم؟ انصافا چند بار در این مدت (تحصن طلبه سیرجانی) به ایشان سر زده ای؟ چرا کارهای دیگر را بر پیوستن به حرکت امر به معروف و نهی منکر که تکلیف شرعی توست، ترجیح میدهی؟ تا کی امروز و فردا میکنی؟ مگر نفرمود حضرت رسول (ص) : هر کس روز را آغاز کند، و به انجام امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نیست؟؟ آن دنیا چه جوابی میخواهی به پیامبر خود بدی؟

در هر نقطه شهر تهران باشی، حداکثر مدت زمانی که طول میکشد خود را به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) برسانی، یک ساعت است. پس از اتمام زیارت، به سمت درب شرقی حرم بروید. وقتی به سمت درب خروج میروید، قبل از آنکه از درب خارج شوید، سمت راست شما یک گل فروشی است. خیابان کنار گل فروشی را تا انتها بروید. در انتها یک باغچه و در انتهای باغچه چند پرچم نصب شده را میبینیدکه محصل تحصن طلبه سیرجانی و همسرشان است. شما میتوانید در اولین فرصت به دیدار ایشان بروید و گزارش دیدار خود را در سایت یا وبلاگ خود نوشته و به اطلاع دوستان و آشنایان خود برسانید. برادر من، خواهر من، به جای بی تفاوتی  و سکوت در برابر این حرکت مجاهدانه، هر کاری که از دستتان بر می آید انجام دهید، حد اقلش حمایت سایبری از این حرکت است. انشالله این چند خط درد و دل ، یک تکانی به شخص بنده و شما برای پیوستن به این حرکت، بدهد.
.......................................................
لینک مرتبط : درج شده از وب شیعه سیاسی



کلمات کلیدی : طلبه سیرجانی، شیعه سیاسی
<      1   2   3