ارتباط پیامکی با طلبه ی با صفای سیرجانی
نوشته شده به وسیله ی حامی در تاریخ 90/1/24:: 3:42 عصر
به گزارش وبلاگستان مشرق، مهدی مشکینی در مطلب اخیر وبلاگ "سرزمین شلمچه" نوشت: حجتالاسلام علیرضا جهانشاهی یا همان طلبه سیرجانی؛ پای سفره دلش که بنشینی دلت می شکند.
از این که او کیست، چه میخواهد و چه می گوید بگذریم او اکنون زائر حضرت عبدالعظیم الحسنی است ...به کلبه کوچکش که مهمان و با احساساتش همراه شوی، خواهی شنید " هیچ گاه خسته نشده ام چراکه شهدا می گفتند بسیجی خستگی را خسته کرده اما بسیجی هم دل دارد و شیشه ای دلش اگر با سنگ های نزدیکانش هدف شود؛ خواهد شکست".
مهمانش بودم؛ در پاسخ به سوال کنجاوانهام، گفت: دوبار؛ یکبار وقتی دستانم به دستگیره های درب اتوموبیل بسته شده بود کمی گرفت اما برای همسرم که خستهتر از من است واقعا شکست؛ بعد میهمان اشک چشمانش میشوی؛ ایبابا به ما چه که این طلبه چه میگوید، اصلا به درک که این طلبه گریه می کند و یا بهتر بگویم فدای سر آن مقام سیرجانی که لباس خدمت به نظام جمهوری را به تن کرده و نوروز احتمالا به اروپا می رود تا آب و هوای عوض کند؛ راستی، با وزیر بسیجی دولت در این باره درد و دل کردم، گفت" طلبه سیرجانی را دعا میکنم. به نظر شما آیا او به هنگام تحویل سال جدید برای جهانشاهی دعا میکند؟ و شاید هم در دعای بعد از نماز صبحش بگوید" خدا کند وزیر دادگستری به داد این طلبه عدالتخواه برسد آخه اون دیگه داره خسته می شه؟
در این باره با خیلی ها زبان به سخن باز کردم؛ یکی از مسئولین می گفت جهانشاهی باید مطالباتش را از طریق قانونی پیگری کرد به او گفتم از کجا می دانی این کار را نکرده است؛ جهانشاهی در مسیر قانون متوقف شده است او تمامی راه های قانونی را طی کرده است و اکنون هم اگر قانون چراغ سبزی نشان دهد به آن تن می دهد.
دیگری میگفت، جهانشاهی باید تمامش کند و به خانهاش برگردد، این کارش به حزبالهیها ضربه میزند، گفتم مگر چه نتیجهای حاصل شده که برگردد، کدام کار به حزباللهیها ضربه میزند کار بیاثر یا فریاد آرمانخواهی.
جالب اینکه آن مسئول به جهانشاهی گفته است بیا تو شهرری برات اتاق بگیریم در حالی که فراموش کرده این خودش خونه و زندگی داشته و آنها را رها کرده است.
از نگاه نگارنده مشکل اصلی این است که آقایان که خود را حامی جهانشاهی معرفی میکنند نمیدانند طلبه سیرجانی چه میخواهد.
او که نخواست چهره جنجالی دولت را در کلبه اش مهمان کند؛ دعوت کمیسیون اصل90 و فراکسیون انقلاب مجلس را هم برای حضور در خانه ملت نپذیرفت چراکه تصمیم ندارد محل تحصنش را ترک کند. آنها میگویند طلبه سیرجانی باید به خدمتشان برسد نه اینکه زحمتی بکشند و سراغ این طلبه بروند.
و بلاخره اینکه این طلبه نوروز امسال در کلبهاش تنهاست، تنهای تنها؛ اگر می خواهی مست شوی چای او مست مستت می کند می دانی که پول چای برای خود، خودش است؛ در کلبهای کوچکش دل بزرگی میزبان است یکعکسآقا و امام برای بالای سر دارد و بس.
خواستی بروی حرم یا کمیل حاج منصور؛ بیا میهمانش شویم و اگر نشد، همصدایش، چگونه؟ با یک پیامک به تلفن شخصی جهانشاهی 09191489296
عکس هایی از زندگی طلبه ی باصفای سیرجانی در محل تحصنش
کلمات کلیدی : طلبه سیرجانی، جهانشاهی، ارتباط پیامکی، طلبه، تحصن، شهر ری
معرفی وب گاه های حمایت از طلبه سیرجانی
نوشته شده به وسیله ی حامی در تاریخ 89/12/17:: 12:42 عصر
اولین وبلاگ حمایتی در جهت حرکت طلبه سیرجانی: آرمان عدالت
توضیح وبلاگ:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به حد وسع بکوشم*.
این وبلاگ تنها رسانه رسمی ستاد ملی حمایت از کاروان عدالتخواهی است .
روحانی مجاهد حجت الاسلام جهانشاهی همینک در ضلع شرقی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی بیتوته کرده تا نشان دهد آرمان سرخ عدالت در سراشیب دنیازدگی و عافیت طلبگی فراموش نخواهد شد . برای مقابله با دانه درشت ها و باندهای هزارچهره مفاسد اقتصادی و سیاسی و . . .
عزمی همه جانبه نیاز است که مستلزم احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به مسئولان می باشد .
فریضه ای که ضامن سلامت و رمز وحدت و پایداری جامعه اسلامی است .
برای ارتباط بیشتر و کسب خبر از آخرین وضعیت و فعالیت های این ستاد شماره تماس خود را در قسمت نظرات وبلاگ ثبت نمایید تا در اسرع وقت با شما تماس گرفته شود .
وبلاگ مجمع حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در حمایت از طلبه سیرجانی : نسل 57
توضیح وبلاگ:
حجت الاسلام جهانشاهی درمسیری است که روزی ابوذرها، سلمانها، خمینیها و... رفتند تا حق مظلومی را مطالبه کنند و ظالمی را درجای خودش بنشانند. اما چه میشود که جهانشاهی به این نتیجه میرسد که باید درمیان این هیاهوی تبلیغاتی دراقدامی نه صرفا نمایشی، بلکه اقدامی ارزشی و با حداقل امکانات، راهی این سفر شود تا در ام القرای جهان اسلام(تهران) بار دیگر عدالت را فریاد کشد و برغربت رهبر خود ناله کند.
مجمع حرکت تکاملی انقلاب اسلامی شهرستان اهواز متشکل از طلاب و دانشجویان این شهرستان ضمن حمایت قاطع از ایشان از مطالبات خود برای مقابله با اشرافیت و اسلام آمریکایی و مرفهین بی درد و همچنین حمایت از بی بضاعتان و ولی نعمتان و پابرهنگان کوتاه نمی آیند.
کلمات کلیدی :
سفر عدالت خواهان شیراز برای حمایت از طلبه ی سیرجانی
نوشته شده به وسیله ی حامی در تاریخ 89/11/23:: 12:42 صبح
مدتی می گذشت که طلبه ی سیرجانی به پا خواسته و با حرکت هایی هرچند ساده تنه ای به بدنه ی فساد موجود در کشور زده بود و خبر های او جسته ، گریخته به ما می رسید ، در ابتدا برای روشن شدن حرکات او و هدفش از این کارها تحقیقاتی انجام دادیم و مطالعاتی داشتیم که حاصلی از آن را طی یک مطلب در نشریه ی پاتک که در پنج دانشگاه بزرگ شیراز و نیز نماز جمعه پخش می شود انعکاس دادیم و تصمیم گرفتیم تا در شماره ی بعد مصاحبه ای با ایشان داشته باشیم که این تصمیم مقدمه ای شد برای تصمیم گیری حرکتی بزرگ تر و آن دیدار جمعی از عدالت خواهان شیرازی با ایشان بود ....
گزارش سفر دانشجویان عدالت خواه شیرازی و دیدار با طلبه سیرجانی
لینک های زیر را دنبال کنید:
1- نشریه پاتک ...عکس های دیدار
2- نشریه پاتک...سفرنامه از شیراز تا خیمه طلبه سیرجانی
4- گزارش تصویری آرمان عدالت از دیدار
کلمات کلیدی : نشریه پاتک، شیراز، دیدار طلبه سیرجانی
دیدار بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و وبلاگ نویسان با طلبه سیرجانی
نوشته شده به وسیله ی حامی در تاریخ 89/10/9:: 4:40 عصر
مراسم دیدار با حجت الاسلام و المسلمین جهانشاهی روز چهارشنبه 8 دی ماه برگزار گردید. در ابتدای ورود دانشجویان بسیجی به حرم، از آوردن بلندگو کوچک شارژی به محل تحصن طلبه جلوگیری شد. سپس خبر رسید به خبرنگار یکی از خبرگزاری ها نیز اجازه عکاسی داده نشده است. و جالب است که دخترها و پسرهای مجرد (انشالله محرم یکدیگرند) ، که فاقد یک سقف برای زندگی هستند، با اجاره یک حصیر در گوشه حرم ، حرم را با خانه شخصی خود اشتباه میگیرند، با این حال کسی به آنها "تو" هم نمیگوید، اما با بچه حزب اللهی ها اینگونه رفتار میکنند. آری حزب اللهی مظلوم است!
طوری با خبرنگار سازمان بسیج رفتار کردند، که گویی خبر نگار جرس است!
در ابتدای امر نماز جماعت به امامت فردی که عدالت و عدالت خواهی اش به اثبات رسیده بود، برگزار شد. پس از انجام فریضه نماز عصر و خواندن دعای سلامتی حجت بن الحسن العسکری (عج) دوستان از حجت الاسلام جهانشاهی تقاضا کردند که برایشان از عدالت و عدالتخواهی سخن بگوید. سخنرانی ایشان همه را محو خود کرده بود، همه با تمام وجود به سخنانش گوش جان فرا داده بودند، که اگر ضیق وقت نبود، تا نصف شب پای سخنان ایشان می نشستند ، اما خب وقت زود گذر است.
جمعیت حاضر در این جلسه گرم و صمیمی حدود 70 نفر بود که شرکت دوستان حراست حرم در مراسم کمی جمعیت را زیادتر کرد!!!!
بعضی از دوستان وبلاگ نویس که در مراسم حضور داشتند لطف کردند و اقدام به نوشتن مطالبی پیرامون این مراسم کردند:
کلمات کلیدی :
در برابر اخلاصش کم آوردم...
نوشته شده به وسیله ی حامی در تاریخ 89/10/8:: 11:18 عصر
متن از وبلاگ قاب نگاه من
همانجا بود هنوز. ساده و بی ریا و پر اخلاص...
باز هم همان حرف های همیشگی را میزد. نه از باب اینکه حرف دیگری نمی دانست، نه!!!
از این باب که کسی همان حرف های همیشگی را گوش نداده بود ، عمل نکرده بود ، فریاد نزده بود...
همانجا بود هنوز. ساده و بی ریا و پر اخلاص...
می گفت : ناعدالتی ها در کنار خوبی ها و زیبایی های نظام ما ناچیز و اقلیت است. اما ما دلسوزانه دنبال رفع همین مقدار ناچیز بی عدالتی ها هستیم.
می گفت : ما این ناعدالتی ها رو از یک سری افراد می دونیم که با ناحق بر مسند بعضی جاها نشسته اند.
می گفت : کسی به من جرم "نشر اکاذیب" رو نسبت نداده و این یعنی کسی بر رد حرف ما دلیلی نداشته...
می گفت : ساده بودن کار کمک می کنه به پیشرفت کار . کارهای بزرگ با سادگی پیش رفته نه با دبدبه و کبکبه.
می گفت : اعتقادم اینه که اگر حرکتی مردمی باشه از نوع بچه حزب اللهی های دلسوز و آگاه و ولایتی ، می توان بهتر و امیدوارانه تر کار کرد...
می گفت : هیچ وقت در فعالیت ها با مردم درگیر نمی شدیم! همیشه خودمون رو از حق خودمون محروم می کردیم... مثل اعتصاب غذا یا دوری از خانواده یا پیاده روی و....
می گفت : ما این جا به زور نموندیم و هروقت بگن بلند میشیم میریم . ما نباید کارمون بر پایه ی باطل باشه و تو حرکت ها این جزئیات مهمه! که هیچ جا ظالمانه پا روی هیچ حقی نذاریم. حتی اگر به جنگ کفر می رویم...
می گفت : ما باید کاری کنیم و نیتش رو داشته باشیم و همتش رو بکنیم که کل دنیا رو از طلم خالی کنیم. جالا اگر خدا توفیقش رو نداد حرف دیگریست، اما ما در نیت و همت کم نذاریم... ما یه عمر کمی بهمون دادن و دیگه هم نمیدن ، ما باید به بزرگی خدا نگاه کنیم نه کوچیکی خودمون...
می گفت : من باشم و ، منِ بچه شیعه ، منِ حزب اللهی وجود داشته باشم و تو دنیا ظلم بشه؟؟!!...
می گفت : باید اول یه تحولی تو درون خودمون ایجاد بشه ، تا بعد از اون تو دنیا تحول ایجاد خواهد شد..
می گفت : همیشه به خودتون بگید "من باشم و امام زمان غائب باشه، در پرده ی غیبت منتظر باشه ، دلش خون باشه ، منم کاری نکنم، زندگی خودمو بکنم، ظهر ناهارمو بخونم، شب شاممو بخونم، درسمو بخونم و ... "
می گفت : ماها نباید زندگی عادی ای بکنیم، امام زمان زندگیش
می گفت : ما به دیگران نمی تونیم بگیم بیاید امام زمان رو بیارید و مقدمه اش رو آماده کنید، اما خودمون رو که می تونیم آماده کنیم!! به خودمون که می تونیم بگیم!!!...
می گفت : وقتی در یه حرکتی منافع عده ای در خطر باشه، دست به هرکاری میزنن که اون حرکت زمین بخوره ، تهمت میزنن، اذیت می کنن و ... و یکی از مهمترین کارهایی که بعضیا می کنن اینه که : آقا راضی نیست با این حرکت!
می گفت : ما باید رابطه مون رو با شخص ولی فقیه درست تعریف کنیم. یا باید وارد این ماجراها نشیم و یه زندگی ساده رو در پیش بگیریم، یا اگر می خوایم وارد بشیم ، اینکه برای هرکاری بخوایم بریم اجازه بگیریم از ولی فقیه که " آقا این کار رو بکنیم؟ " این خیلی بچه گانه است و ساده لوحانه...
می گفت : آقا به صفار هرندی گفته بود به جوانها بگویید "تقوا و بصیرت داشته باشند"
می گفت : آقا می تونه جلوی بعضی حرکت ها رو بگیره و بگه : نکنید! اما نمی توه بعضی کارها رو بگه بکنید!
می گفت : اگر می خواید بصیرت داشته باشید، راهش اینه که باتقوا بشید. تقوا هم یعنی ترک محرمات و انجام واجبات! نتیجه ی تقوا بصیرته و همینجوری به دست نمیاد بصیرت!
می گفت : هرکس ادعا داره که آقا راضی نیست ، حتما من رو هم می تونه ببره پیش آقا. من می رم شخصا از ایشون می پرسم و کسب تکلیف می کنم... گرچه من از منبع موثق شنیده ام که آقا این ماجرا را رصد می کند ...
ساده بود و بی ریا حرف میزد و اخلاص از سر و رویش می بارید...
در حال حرف زدن بود که بچه ها اصرار داشتند برگردیم، اتوبوس منتظر بود و ناهار سرد میشد!
مدام تذکر می دادند و اینجا بود که دلم گرفت. اینجایی که طلبه ی عدالتخواه گفت : نمیشه ، شما بعد از 7 ماه اومدید ، به این زودی می خواید برید؟!!
و گفت: خب پیاده برید!
دلم گرفت حسابی از این بی خیالی ما و غرق بودنمان در دنیای زمینی ساختگی مان...
که چقدر زود همه چیز یادمان می رود... و چقدر بی غیرتیم در برابر اتفاقات اطرافمان...
فکرش رو که می کنم : وقتی ما در این 8 ماه راحت خوردیم و خوابیدیم و زندگی کردیم، طلبه می گفت: این 8 ماه خانم من از همه بیشتر سختی می کشد چون تنهاست! و همه ی دلشوره ها رو ایشون تحمل می کند و من باید جواب این نگرانی های ایشون رو روز قیامت بدهم!
روح بزرگی داشت...
آنقدر که زندگی اش آرام و راحت نبود... در برابر اخلاصش کم آوردم...
همه ی این حرف ها بماند، این حرف آخرش "آدم" را آتش میزد...
وقتی که می گفت : این همه بچه حزب اللهی داریم ، تو این 8 ماه یه نفر نیومده بگه : آقا منم کنار تو! نه اینکه بیاد کنار من بشینه، بلکه مطالبه ی ما جمعی بشه و بگه: آقای قوه ی قضاییه مطالبه ی ایشون مطالبه ی ما هم هست !
گرچه عکس گرفتن ممنوع بود. اما خب.... ما آمده بودیم تا رسانه ای اش کنیم!
جمعیت حاضر در دیدار : حدود 60 نفر که در عکس ها مشخص نیست
کلمات کلیدی : طلبه سیرجانی، دیدار، دانشجویی